Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4269 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
have a time
<idiom>
U
زمان خوبی داشتن
kick up one's heels
<idiom>
U
زمان خوبی داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feel like a million dollars
<idiom>
U
احساس خوبی داشتن
have an eye for
<idiom>
U
سلیقه خوبی درچیزی داشتن
make merry
<idiom>
U
زمان خوش داشتن
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
wellness
U
خوبی
charmingness
U
خوبی
agreeability
U
خوبی
nicety
U
خوبی
agreeableness
U
خوبی
niceness
U
خوبی
niceties
U
خوبی
primeness
U
خوبی
admirableness
U
خوبی
Excellencies
U
خوبی
Excellency
U
خوبی
goodness
U
خوبی
goodliness
U
خوبی
a nice guy
U
مرد خوبی
graced
U
زیبایی خوبی
I made a decent profit.
U
سود خوبی بر دم
grace
U
زیبایی خوبی
the watch is warranted
U
خوبی ساعت
the work was well paid
U
پول خوبی
good wishes
U
ارزوی خوبی
gracing
U
زیبایی خوبی
fineness
U
لطافت خوبی
graces
U
زیبایی خوبی
epicurus
U
و خوبی است
bovarism
U
بوواری خوبی
a nice guy
U
آدم خوبی
lambhood
U
بره خوبی
excellence
U
خوبی تفوق
our library is well stocked
U
خوبی دارد
poverty is a good test
U
خوبی است
as good as
U
بهمان خوبی
with the best of them
<idiom>
U
به خوبی هرکس
maintain
U
به خوبی مراقبت شده
cash cow
<idiom>
U
منبع خوبی از پول
what a nice man he is!
U
چه ادم خوبی است !
maintained
U
به خوبی مراقبت شده
Both of us will make a good team.
U
ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
worse for wear
<idiom>
U
نهبه خوبی جدیدتر
they put up a good fight
U
جنگ خوبی کردند
He writes well . he wields a formidable pen .
U
قلم خوبی دارد
He is a good ( nice ) fellow(guy)
U
اوآدم خوبی است
out of kilter
<idiom>
U
دربالانس خوبی نبودن
He pocketed a tidy sum.
U
پول خوبی به جیب زد
maintains
U
به خوبی مراقبت شده
Good number !
U
حقه
[نمایش]
خوبی بود!
to pocket a tidy sum
<idiom>
U
پول خوبی به جیب زدن
he has a fine p in the town
U
اوخانه خوبی در شهر دارد
he is a bad husband
U
خانه دار خوبی نیست
to set a good example
U
سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
What find bath.
U
عجب حمام خوبی است
She made a good wife.
U
اوزن خوبی ازآب درآمد
live it up
<idiom>
U
روز خوبی راداشته باشید
He has a good permanent job.
U
شغل ثابت خوبی دارد
bite the hand that feeds you
<idiom>
U
جواب خوبی را با بدی دادن
I got good marks in the exams .
U
نمرات خوبی درامتحان آوردم
She has been a good wife to him.
U
همسر خوبی برایش بوده
That was a very good meal.
غذای خیلی خوبی بود.
It has been a very enjoyable stay.
اقامت بسیار خوبی داشتیم.
It is avery good ( an original ) idea.
U
فکر بسیار خوبی است
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
present
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
fizzle out
<idiom>
U
خراب شدن بعداز شروع خوبی
paragons
U
مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
paragon
U
مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
qualities
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
quality
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
we went for a good round
U
گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
get to first base
<idiom>
U
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
well handled
U
بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
coloury
U
دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
This is a good residential are ( neighbourhood ) .
U
اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
He left a great name behid him .
U
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
He has a strong punch.
U
ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
organizations
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
blessing in disguise
<idiom>
U
[چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
We all think he is very nice.
U
ما همه فکر می کنیم که او
[مرد]
آدم خوبی است.
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
U
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
optical
U
طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
graphics
U
UDV مصخصو که تصاویر گرافیکی رنگی و با resolution را به خوبی متن نشان میدهد
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
dark bulb
U
نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
utilitarianism
U
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
letter quality printing
U
چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
aniline
U
رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
the end sanctifies the means
U
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
He's a good director but he doesn't bear
[stand]
comparison with Hitchcock.
U
او
[مرد ]
کارگردان خوبی است اما او
[مرد]
قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
He shoots well
U
خوب تیر می اندازد ( تیر انداز خوبی است )
onion skin
U
پوست پیاز
[از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
the well was a bad producer
U
ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
Energy Star
U
استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
Farahan
U
فراهان
[این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
dead wool
U
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me .
U
با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
direct dyes
U
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
cotemporaneous
U
هم زمان
whene'er
U
هر زمان
stroke
U
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
U
زمان
time of blowing
U
زمان دم
stroked
U
زمان
strokes
U
زمان
simultaneously
U
در یک زمان
clocks
U
زمان ها
time
U
زمان
timepiece
U
زمان
stroking
U
زمان
clock
U
زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
synchronous
U
هم زمان
period
U
زمان
times
U
زمان
Recent search history
Forum search
1
19 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1
معنیکلمهیعشرت
1
time is prceious it has great
3
service times
3
service times
3
service times
2
Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2
In order to be interesting you have to be mean
2
In order to be interesting you have to be mean
1
nonconversation
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com